دردنوشته های یک روانشناس شهریوری

ساخت وبلاگ

انقد از نوشتهای وبم بدم میاد ک حد نداره... دوسندارم از ضعف و بدبختی چیزی تو وبم باشه... راستی کرونای انگلیسی گرفتم و خوبشدم خیلی بد و وحشتناک بود... من تو وبم خیلی چیزارو ننوشتم.. اونجوری ک از شوهرم بد نوشتم شاید اونها خصوصیات بدش بودن ولی من هیچوقت از خوبی هاش ننوشتم همیشه خودم مظلوم بودم البته گاهی وقتها تقصیر منم بوده. بیخیال..

دردنوشته های یک روانشناس شهریوری ...
ما را در سایت دردنوشته های یک روانشناس شهریوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrivari1393a بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:42

سلام به همگیتایادم نرفته از کنوکری ارشد جان تشکر کنم که اینقدر بامحبت و مهربونه ❤️تصمیم گرفتم یخورده بنویسم ازهمه چی22 بهمن پارسال ک تولد همسر بود من عروسی گرفتم خیلی عروسیمو دوسداشتم و مشتاقم عکس و فیلمام اماده بشه و ببینم خیلی شوقشو دارم.تصمیم گرفتم لاغر بشم خیلی چاق شدم تصمیم گرفتم هی بخودم دلداری بدم تا یکما روزی یساعت برقصم یا ورزش بکنم رژیم هم رعایت کنم ان‌شاءالله زود لاغربشمدارم پولهامو جمع میکنم به اندازه یک گرم طلا ک شد میرم سکه یک گرمی میخرم و میذارم کنار. میخام تک پوشمو با گردن بند و گوشواره سرویسی ک مادرشوهرم داده و پول هم جمع کنم بدم طلافروشی 6تا النگوی محکم بگیرم.الان پولم ب اندازه یک گرم جمع شده.هنوز یاید 6 7 تومن حداقل جمع بکنم دیر جمع میشه اما خوبه.فردا میخام ورزشو رژیم رو شروع کنم شوهرم نباید بفهمه رژیمم وگرن مسخرم میکنه ک تو لاغر نمیشی وروزو بروز چاقتر میشی و... نباید بذارم بفهمه اینطوری خودمم راحت ترم.خدایا لطفا کمکم بکن دردنوشته های یک روانشناس شهریوری ...
ما را در سایت دردنوشته های یک روانشناس شهریوری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrivari1393a بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:42